بی تاب برگشتن مولا
 
اربعین آمد و اشکم، ز بصر می آید & گوئیا زینب محزون، ز سفر می آید. 
 
باز در كرببلا، شیون و شینی برپاست & كز اسیران ره شام، خبر می آید. 
 
رود، رودی، شنوم از طرف شـام، مـگـر & ام لیلا به سر، نعش پسر می آید؟ 
 
كاش می داد كسی، بر علی اكبر، پیغام & کای جوان، مادر پیرت ز سفر می آید. 
 
و علی اصغر بی شیر بداند كـه رباب & با دل و سینه پـر خون جگر، می آید. 
 
ای صبا ! گوی به عباس، كه از جا برخیز & ام كلثـوم تو، خم گشته كمر، می آید. 
 
« صامتا »! از چه نگفتی بـه سر قبر حسین & عابدین، خون جگر و دیده تر، می آید؟


:: برچسب‌ها: بی تاب برگشتن مولا ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : ایرانی طرح |طراحی چت روم و سایت|فروش ریسلرو هاست
تاریخ : دو شنبه 17 آذر 1393

تعداد صفحات : 12
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد